داستان عاشقانه و غمگین اثبات عشق

تبلیغات در سایت ما

سایت تفریحی مرد باس...

دسته بندی ها
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
پشتيباني آنلاين
پشتيباني آنلاين
آمار
آمار مطالب
  • کل مطالب : 118
  • کل نظرات : 5
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز :
  • بازدید دیروز :
  • ورودی امروز گوگل : 0
  • ورودی گوگل دیروز : 0
  • آي پي امروز : 0
  • آي پي ديروز : 0
  • بازدید هفته :
  • بازدید ماه :
  • بازدید سال :
  • بازدید کلی :
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 18.191.223.123
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • نظرسنجي
    چه مطالبی بیشتر ارائه داده شود
    درباره ما
    با سلام به وب سایت تفریحی مرد باس خیلی خیلی خوش آمدید تاسیس:1393/08/18
    خبرنامه
    براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



    امکانات جانبی

    آمار وب سایت:  

    بازدید امروز :
    بازدید دیروز :
    بازدید هفته :
    بازدید ماه :
    بازدید کل :
    تعداد مطالب : 118
    تعداد نظرات : 5
    تعداد آنلاین : 1

    داستان عاشقانه و غمگین اثبات عشق

    داستان عاشقانه و غمگین اثبات عشق

    گفتم:آره…اگه مشکل از من باشه…تو چی کار می کنی؟

    برگشت…زل زد به چشام…گفت:تو به عشق من شک داری؟…فرصت جواب ندادو

    گفت:من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم…

    با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون

    هنوزم منو دوس داره…

    گفتم:پس فردا می ریم آزمایشگاه…

    گفت:موافقم…فردا می ریم…

    و رفتیم…نمی دونم چرا اما دلم مث سیر و سرکه می جوشید…اگه واقعا عیب از من

    بود چی؟…سر

    خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت

    فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم…

    طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه…هم من هم اون…هر دو آزمایش دادیم…بهمون

    گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره…

    یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید…اضطرابو می شد خیلی اسون تو چهره

    هردومون دید…با

    این حال به همدیگه اطمینان می دادیم

    که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس…

    بالاخره اون روز رسید…علی مث همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب ازمایشو

    می گرفتم…دستام مث بید می لرزید…داخل ازمایشگاه شدم…

    علی که اومد خسته بود…اما کنجکاو…ازم پرسید جوابو گرفتی؟

    که منم زدم زیر گریه…فهمید که مشکل از منه…اما نمی دونم که تغییر چهره اش از

    ناراحتی بود…یا از

    خوشحالی…روزا می گذشتن و علی روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می

    شد…تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود…بهش

    گفتم:علی…تو

    چته؟چرا این جوری می کنی…؟

    اونم عقده شو خالی کرد گفت:من بچه دوس دارم مهناز…مگه گناهم چیه؟…من

    نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم…

    دهنم خشک شده بود…چشام پراشک…گفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو

    دوس داری…گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی…پس چی شد؟

    گفت:آره گفتم…اما اشتباه کردم…الان می بینم نمی تونم…نمی کشم…

    نخواستم بحثو ادامه بدم…پی یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنم…و

    اتاقو انتخاب کردم…

    من و علی دیگه با هم حرفی نزدیم…تا اینکه علی احضاریه اورد برام و گفت می خوام

    طلاقت بدم…یا زن بگیرم…نمی تونم خرج دو نفرو با هم بدم…بنابراین از فردا تو واسه

    خودت…منم واسه خودم…

    دلم شکست…نمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش

    کرده بودم…حالا به همه چی پا زده…

    دیگه طاقت نیاوردم لباسامو پوشیدمو ساکمم بستم…برگه جواب ازمایش هنوز توی

    جیب مانتوام بود…

    درش اوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم…احضاریه

    رو برداشتم و از خونه زدم بیرون…

    توی نامه نوشت بودم:

    علی جان…سلام…

    امیدوارم پای حرفت واساده باشی و منو طلاق بدی…چون اگه این کارو نکنی خودم

    ازت جدا می شم…

    می دونی که می تونم…دادگاه این حقو به من می ده که از مردی که بچه دار نمی

    شه جدا شم…وقتی جواب ازمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه…باور کن اون قدر

    برام بی اهمیت بود که حاضر

    بودم برگه رو همون جاپاره کنم…

    اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه…

    توی دادگاه منتظرتم…امضا…مهناز


    مطالب مرتبط

    بخش نظرات این مطلب

    این نظر توسط سید مهدی نقیب در تاریخ 1393/8/22/4 و 14:28 دقیقه ارسال شده است

    سید مهدی نقیب گفته:

    سلام.
    خوبی؟؟؟
    وبلاگ قشنگی داری!!!
    میشه ازت 1 خواهشی بکنم؟؟؟
    احتیاج به کمک دارم!!!
    میشه اگر دوس داشتی کمکم کنی بیای به وبلاگم و اعلام کنی؟؟؟
    ممنونت میشم.لطفا پست اول وبلاگم رو هم با دقت بخون...ممنون!!!!
    منتظرم.
    مرسی!


    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه:







    تبلیغات
    نویسندگان
    ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    تبادل لینک هوشمند





    آخرین نظرات کاربران
    فاطمه جووون - خیلی باحال بودن خداییش به وب منم سر بزن خوشحال میشم
    پاسخ:آدرس وبت کو؟؟؟؟ - 1393/10/5/mardb
    سلام چطوری دمت گرم وب خوبی داری به سایت - از طرف erfan namaltoo:
    سلام چطوری؟ دمت گرم وب خوبی داری ببه سایت ما خم سری بزن we4chat.ir
    شماره تماس:09305298259 - /
    تانیا - وب جالبی داری خوشحال میشم به منم سر بزنی - 1393/8/23
    سید مهدی نقیب - سلام.
    خوبی؟؟؟
    وبلاگ قشنگی داری!!!
    میشه ازت 1 خواهشی بکنم؟؟؟
    احتیاج به کمک دارم!!!
    میشه اگر دوس داشتی کمکم کنی بیای به وبلاگم و اعلام کنی؟؟؟
    ممنونت میشم.لطفا پست اول وبلاگم رو هم با دقت بخون...ممنون!!!!
    منتظرم.
    مرسی!
    - 1393/8/22
    سجاد اسدی - سلام محمد رضا جان من نویسنده وب کلبه عشق هستم ممنون که اومدی نظر دادی لینکت می کنم
    پاسخ:مرسی سجاد جاان - 1393/8/19/mardb
    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    به سایت تفریحی مرد باس... امتیاز دهید